النا جوونالنا جوون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

النا عشق مامان و بابا

بدون عنوان

  دختر نازم الان که دارم این متنو می نویسم سر کار هستم و شما در مهد.دیگه کاملا به مهد عادت   کردی و هر روز اونجا یه چیز جدید یاد می گیری   هفته قبل 3 روز تعطیلات داشتیم که رفتیم  سنقر و شما کلی اونجا شیرین کاری کردی   شب که آبا زنگ زده بود می گفت جای النا خیلی خالیه   خلاصه هر جا می ری دل می بری گلم   راستی 9 خرداد اسباب کشی کردیم به منزل جدیدمون.اینجا خیلی راحت تریم چون   هم به محل کار مامان و بابا نزدیکه و هم 10 دقیقه راهه تا مهد شما   همه ی حرفاتو با کلمه ااااااااا به همه می فهمونی   ا:یعنی آب می خوام   ا:کجایی   ا:بی...
17 خرداد 1393

مهمونی خاله جون لیلا و مریضی النا خانم

  وقتی رسیدیم سنقر خاله جون لیلا همه رو واسه 12 و 13 فروردین خونشون مهمون کرد   و عمو محسن _عموی آیلار_ رو پاگشا کرد همه توی تکاپو بودیم البته النا چند روزی بود   که یه کم بی قراری می کرد ظهر مامانی با بچه ها_سهیل،سیاووش،آیلار و النا_خاله   جوون سهیلا رو رسوندیم خونه خاله جوون لیلا تا کمکش کنه و ما خواستیم برگردیم   خونه آبا که بچه ها اذیتشون نکنن که دیدیم کارشون زیاده من که مشغول کار شدم دیدم   ساعت از سه گذشته پس ناهارو همون جا تلپ شدیم عصر که مهمونا اومدن النا خانم   اسهال و دل پیچه ای گرفت که نگو اونقدر گریه کرد که غذامونو ورداشتیم و با بابایی اومدیم   خ...
5 خرداد 1393
1